خیلی روزی است دلم گرفته...

خیلی روزی است دلم گرفته

از این لحظه ها شبم نخفته

هر روز به لحظه ی دیدار تو

مثل دیوونه شکستم قاب عکستو

دیگر به روی تو دیدن روا نیست

آخه خیلی کشیدم انتظار دوا نیست

کم کم به این باور می رسم که

دیدن دوباره ی تو برام محاله

کاش که همون روز اول عاشقی

بهت می گفتم تا همیشه با تو ام

اونوقت شاید بهم وابسته می شدی

ولی افسوس که دیگر دیر شده

حالا من وابسته شدم با تمام وجود

ولی تو بی خیالی درکم نکردی

خدایا چرا سرنوشت عاشقان همینه

یکی دلگیر یکی عاشق میمونه

چرا کسی عاشق کسی تنها میمونه

کسی غمگین کسی خوشی می بینه

خدایا چی می شد همه عاشق میموندند

کنار همدیگه با احساس می مردند

حیف حیف که دیگر یار ما یاری نیست

به حسرت او دردلم تابی نیست

امیدوارم که روزی درک کنه منو

بیا و برگردد بیش منو

اونروز روز آرزوی منه

که بیش عشقم بمونم تا همیشه

ولی امیدوارم یه روزی بشیمون میشه

به حرف من میرسه و گریون میشه

اونروز دیگر جای من خالیه

ببینم با کس دیگر در چه حالیه

وهنوز منتظرم........تا بینهایت.....تا که روزی فرا رسد.

تقدیم به تو.

تقدیم به تو.

دلم گرفت...

خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
***
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
***
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت
***
کم کم به سطح آینه ام برف می نشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
***
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
***
نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
***
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت ...